تجربیات پارسی زبانان

  • بیماری پرخوری بیمار پرخور

    من بعد از عمل جراحی چاقی به OA پیوستم. درست وقتی در وزن‌خوبی بودم و از آن مرد چاق چهل و چند ساله خبری نبود….

  • پذیرش فرد درون آیینه

    “من از صدای سرزنشگر آیینه، ترازو و لباس‌های تنگ شده متنفر بودم.” این عجیب‌ترین جمله‌ای بود که از سخنران جلسه چهارشنبه بعد از ظهر شنیدم….

  • ترس از دست دادن

    درست در روز سوم‌ قطع آرد بودم احساس دلتنگی خیلی زیادی داشتم. انگار چیزی گم کرده بودم اصلا فکر نمی‌کردم قطع یک ماده غذایی اینقدر…

  • عبور از استپ وزن

    بالاخره بعد از سال‌ها نبرد فرسایشی با غذا و وزن به OA رسیدم. در همان اولین جلسه، لاغرترین عضو جلسه را راهنما گرفتم و این…

  • پرخوری و خودخوری

    در قدم چهارم وقتی از ترس‌هایم می‌نوشتم یاد خاطره‌ای از دوران کودکی‌ام افتادم. وقتی برق قطع می‌شد با خواهر و برادرهایم دور چراغ توری می‌نشستیم…

  • درست شبیه اثر انگشت

    از اولین باری که خود را به عنوان یک پرخور بی‌اختیار معرفی کردم سه سال است می‌گذرد. در طول این سه سال از روش‌های زیادی…

  • مثلث پرهیز، مثلث زندگی بخش

    چهار سال پس از مهاجرتم به اروپا با OA آشنا شدم. روزهای سختی‌ را در آغاز مهاجرتم داشتم. هر چیز که به ذهن شما از…

  • رهایی از زندان تعصب

    امروز بعد از شش سال حضور در OA به وزن ایده‌آلم رسیدم و دیروز تمام آزمایش‌های پزشکی وضعیت نرمالی را نشان می‌داد. شش سال پیش بعد…