غذا وسیلهای بود برای ابراز محبت بدون کلمهای با صدای بلند
وقتی برای اولین بار این جمله را در کتاب دوستان بهبودی خواندم “غذا وسیله بود برای ابراز محبت بدون کلمهای با صدای بلند” قسمتی از…
وقتی برای اولین بار این جمله را در کتاب دوستان بهبودی خواندم “غذا وسیله بود برای ابراز محبت بدون کلمهای با صدای بلند” قسمتی از…
دقیقا یادم میآید اولین باری که وارد انجمن پرخوران گمنام شدم، یک ورشکسته به معنای واقعی بودم. یک ورشکسته جسمی، که با وزن سنگین، سایز…
من بعد از عمل جراحی چاقی به OA پیوستم. درست وقتی در وزنخوبی بودم و از آن مرد چاق چهل و چند ساله خبری نبود….
“من از صدای سرزنشگر آیینه، ترازو و لباسهای تنگ شده متنفر بودم.” این عجیبترین جملهای بود که از سخنران جلسه چهارشنبه بعد از ظهر شنیدم….
درست در روز سوم قطع آرد بودم احساس دلتنگی خیلی زیادی داشتم. انگار چیزی گم کرده بودم اصلا فکر نمیکردم قطع یک ماده غذایی اینقدر…
بالاخره بعد از سالها نبرد فرسایشی با غذا و وزن به OA رسیدم. در همان اولین جلسه، لاغرترین عضو جلسه را راهنما گرفتم و این…
در قدم چهارم وقتی از ترسهایم مینوشتم یاد خاطرهای از دوران کودکیام افتادم. وقتی برق قطع میشد با خواهر و برادرهایم دور چراغ توری مینشستیم…
از اولین باری که خود را به عنوان یک پرخور بیاختیار معرفی کردم سه سال است میگذرد. در طول این سه سال از روشهای زیادی…
چهار سال پس از مهاجرتم به اروپا با OA آشنا شدم. روزهای سختی را در آغاز مهاجرتم داشتم. هر چیز که به ذهن شما از…
امروز بعد از شش سال حضور در OA به وزن ایدهآلم رسیدم و دیروز تمام آزمایشهای پزشکی وضعیت نرمالی را نشان میداد. شش سال پیش بعد…