اعتماد  به راهنما‌

من پنجاه و هفت روز پرهیز کرده ام و در حال حاضر روی قدم  سوم کار می کنم.

 داشتن راهنما بخش مهمی از کار برنامه من بوده است. برای من، راهنما عنصر حیاتی در شروع  قدم ها  بود .

 من نمی‌توانم قدم ها بدون اینکه راهنما سؤالاتی را برای کار کردن به من بدهد  و پاسخ را درخواست کند. ‌کار‌ کنم.

من نمی‌توانم ذهنم را باز کنم بدون اینکه راهنماپاسخ‌های من را به چالش بکشد یا تجربه خود  را به اشتراک بگذارد. 

بدون راهنمایی آنها، نمی دانستم چه چیزی یا چگونه اولویت بندی کنم.

بین راهنما و رهجو یک رابطه منحصر به فرد وجود دارد. من هر روز با راهنمایم صحبت می کنم، کاری که با هیچ کس دیگری انجام نمی دهم. من با راهنمای خود کاملاً صادق هستم، بدون ترس از قضاوت، به گونه ای که می توانم با افراد کم دیگری باشم.

رهجویان فقط مسئول بهبودی خود هستند. برای کمک به تقویت و رشد تجربه‌شان، آنها می‌توانند تجربه خود را از کار و اجرای موفقیت‌آمیز برنامه با یک  راهنما مشارکت کنند. راهنمایان مسئول تمایل یک رهجو نیستند. آنها مسئول قضاوت کردن یا مشاوره در مورد زندگی شخصی رهجو نیستند. آنها مسئولیتی در قبال اقدامات رهجو و یا اجرای برنامه توسط آن رهجو را  ندارند.

من دوست دارم که روابط راهنما  و رهجو به سطح بالایی از باز بودن و اعتماد نیاز دارد و می تواند برای مدت طولانی ادامه یابد. آنها کانال های دو طرفه ای هستند که به نفع هر دو طرف هستند، و این روابط می توانند به “شبیه یک خانواده ” تبدیل شوند، زیرا رهجو  به نوبه خود، راهنما می شود.

راهنمایان ما بخش مهمی از ادامه اجرای برنامه OA به افرادی که هنوز در عذاب در آینده هستند می باشند .

– کلی اچ.

لینک مشاهده اصل نشریه

نوشته‌های مشابه

  • یک تغییر عمیق

    به اعضای OA  می‌گویند تغییر خوب است و مانند دارو، اغلب برای حل مشکلات تجویز می‌شود. نمی‌توانم بگویم چند بار این درمان را امتحان کرده‌ام،…

  • جنگ با غذا، جنگ با دنیا

    من مایکل هستم، ۲۷ ساله؛ یک پرخور بی‌اختیار — و شاید غیرمنتظره‌تر از آن، یک کالری‌سوز افراطی. این یعنی چه؟ یعنی هم‌زمان از غذا گریزانم…

  • گرما و پایبندی به پرهیز

    آفتاب آریزونا بی‌امان می‌تابید و گرما به پوست صورتم فشار می‌آورد، طوری که حس می‌کردم شعله‌های آتش از آسمان فرو می‌ریزد. آن روز، یک تعمیر…

  • پیام های نجات بخش

    من در ۲۶ مارس ۲۰۰۵ (۶ فروردین ۱۳۸۴) وارد OA شدم آن زمان فکر می کردم فقط مشکل وزن دارم. خیلی زود متوجه شدم که…

  • فانوس دریایی

    من به تنهایی نمی توانستم غذا خوردن بی اختیار خود را متوقف کنم: به کمک یک نیروی برتر و یک همراهی نیاز داشتم یک جلسه…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *