انتخاب، بدون کمال گرایی
اسم من عدنان است، و در قاهره زندگی میکنم. سالهاست که با بیماری پرخوری دست و پنجه نرم میکنم، اما واقعیت این است که پرخوری تنها نشانهی بیرونیِ آشفتگی درونی من بود.
من گرفتار ذهنی کمالگرا بودم، ذهنی که همیشه میخواست «بهترین» تصمیم را بگیرد، و همین باعث میشد هیچ تصمیمی نگیرم.
وقتی برای نخستینبار به جلسهی پرخوران گمنام (OA) رفتم، فکر میکردم مسئلهام فقط با غذاست. اما خیلی زود فهمیدم که همان وسواس و افراطی که در خوردن دارم، در همهی زندگیام جاری است. در جلسه وقتی میخواستند بپرسند که آیا راهنما دارم یا نه، قلبم میتپید.
من ماهها درگیر انتخاب بودم؛ هر بار که میخواستم از کسی بخواهم راهنمایم شود، صدایی درونم میگفت: «اگر او مناسب نباشد چه؟ اگر اشتباه کنی چه؟» و این تردید، مرا فلج میکرد.
همین داستان در کسبوکارم هم تکرار میشد. من یک مغازهی پوشاک زنانه دارم. انبار مغازهام پر از پوشهها، فهرستها و طرحهای ناتمام است؛ نمونههایی از پارچه، عکس لباسها، مدلهای رنگارنگی که هیچکدام به مرحلهی انتخاب نمیرسند. من همیشه در انتظار «زمان مناسب» و «بهترین جنس» بودم. اما آن زمان هیچوقت نمیرسید. و نتیجه؟ ضرر، ناامیدی، و
شرم.یک روز، در جلسهای که موضوعش قدم سوم بود، یکی از اعضا گفت:«قدم سوم یعنی رها کردن ترس از اشتباه، یعنی سپردن کنترل به نیرویی برتر که خیر مرا بهتر از خودم میداند.»آن جمله در دلم نشست.
فهمیدم که من در تمام این سالها از خدا انتظار تأیید داشتم، نه راهنمایی. فقط وقتی مطمئن بودم که تصمیمی “بدون خطا”ست، میخواستم به او توکل کنم.
از آن روز تصمیم گرفتم وانمود کنم — وانمود به ایمان داشتن، حتی وقتی هنوز مطمئن نیستم. هر بار که ذهنم بین چند گزینه گیر میکند، میگویم: «خدایا، من نمیدانم، اما میخواهم عمل کنم. انتخابم را به تو میسپارم.»گاهی تصمیمم درست از آب درنمیآید، اما آرامشی دارم که پیشتر نمیشناختم.
دیگر از اشتباه نمیترسم؛ چون میدانم در مسیر رشد، خطا هم بخشی از آموزش است.امروز جسارت بیشتری دارم. راهنمایم را انتخاب کردهام، به او اعتماد دارم، و در کارم هم دیگر درگیر فلج تصمیمگیری نیستم.
یاد گرفتهام که حرکت، حتی با ترس، بهتر از ایستادن در شک است.هر بار که به مغازهام نگاه میکنم، به لبخند مشتریانم، به فهرست کوتاه و سادهی سفارشها، با خودم میگویم:«خدایا، شکرت برای OA. برای اینکه مرا از زندان ذهنم آزاد کردی و یادم دادی که کافی بودن، زیباتر از کامل بودن است.»
