ورزش وارد بشقاب غذایی ام شد
من، الیسا ـ یک پرخور در حال بهبودی ـ در شهر گرم و ساحلی والنسیا زندگی میکنم؛ جایی که نور آفتاب تا عمق جان نفوذ…
من، الیسا ـ یک پرخور در حال بهبودی ـ در شهر گرم و ساحلی والنسیا زندگی میکنم؛ جایی که نور آفتاب تا عمق جان نفوذ…
آفتاب آریزونا بیامان میتابید و گرما به پوست صورتم فشار میآورد، طوری که حس میکردم شعلههای آتش از آسمان فرو میریزد. آن روز، یک تعمیر…
من، لیزا، زنی ۵۰ سالهام که در یکی از محلههای فقیرنشین سیدنی بزرگ شدم. خانوادهام پرجمعیت بود و درآمد پدرم، که کارگر سادهای بود، کفاف…
از نا امیدی تا پذیرش من مایک هستم، مردی معمولی از آمریکا. دوازده سال از ازدواجم گذشته بود، اما هرگز بچهدار نشدیم. بارها تلاش کردیم،…
قبل از OA ، من یک احساس خوار بودم. من هر وقت مضطرب ، ناراحت یا ترس داشتم غذا می خوردم. بعضی وقت ها هنگام…
(:حرکت به سمت بهبودی)وقتی وسوسه سراغم میآید، بهجای غذا خوردن چه کاری میتوانم انجام دهم؟ اگر کسی در سال ۱۹۹۴ از من این سؤال را…
(پرهیز در بعد از تعطیلات) من یک پرخور بی اختیار هستم که خدا را برای سی و شش سال در پرهیز بودنم شکر می کنم. …
زمانی که تمام امیدم به درک خوشبختی یا داشتن هدف را از دست داده بودم به OA پیوستم. من بیست و پنج سال قبل در…
من در ۲۶ مارس ۲۰۰۵ (۶ فروردین ۱۳۸۴) وارد OA شدم آن زمان فکر می کردم فقط مشکل وزن دارم. خیلی زود متوجه شدم که…
سلام من سحر هستم پرخور، بالاخره بعد از نبرد فرسایشی باخودم، با یک دنیا تردید، شک و دودلی وارد انجمن پرخوران گمنام شدم. در OA…