زن گمشده در غذا و وسواس
“ما به خاطر وسواسی که داشتیم همیشه سرمان را شلوغ میکردیم. عده زیادی از ما آن قدر میشستند و میسابیدند که از نفس میافتادند” (دوازده…
“ما به خاطر وسواسی که داشتیم همیشه سرمان را شلوغ میکردیم. عده زیادی از ما آن قدر میشستند و میسابیدند که از نفس میافتادند” (دوازده…
همیشه در مورد اسم نشریه “آوای بهبودی” فکر میکردم. نشریه جذابی که هر صبح، روز من با آن شروع میشد. معمولا قبل از اینکه چشمم…
امروز که این مطلب را مینویسم هجده سال است در انجمن پرخوران گمنام هستم. هجده سال در جامعه سن قانونی است. یعنی افراد به بلوغی…
وقتی برای اولین بار این جمله را در کتاب دوستان بهبودی خواندم “غذا وسیله بود برای ابراز محبت بدون کلمهای با صدای بلند” قسمتی از…
من بعد از عمل جراحی چاقی به OA پیوستم. درست وقتی در وزنخوبی بودم و از آن مرد چاق چهل و چند ساله خبری نبود….
درست در روز سوم قطع آرد بودم احساس دلتنگی خیلی زیادی داشتم. انگار چیزی گم کرده بودم اصلا فکر نمیکردم قطع یک ماده غذایی اینقدر…
در قدم چهارم وقتی از ترسهایم مینوشتم یاد خاطرهای از دوران کودکیام افتادم. وقتی برق قطع میشد با خواهر و برادرهایم دور چراغ توری مینشستیم…