۲. عادت های بد غذایی
عادت های بد غذایی
قسمت اول :به عادتهای بد غذایی توجه کنید
مقدمه – چرا عادتهای بد غذایی مهم هستند؟
ما در تجربهی خود آموختهایم که مشکل اصلی ما فقط غذا نیست؛ بلکه نوع رابطهای است که با غذا برقرار میکنیم. غذا در زندگی ما تبدیل به ابزاری برای فرار، کنترل، پنهانکاری یا جلب رضایت دیگران شده است. به همین دلیل، پرهیز برای ما صرفاً به معنای تغییر «نوع» یا «مقدار» غذا نیست، بلکه تغییری بنیادین در رفتارهای ناسالمی است که ما را به دام میاندازند.
بعضی از ما متوجه شدیم. هر عادت بد غذایی در حقیقت آینهای است که یک عادت بد رفتاری درونی را بازتاب میدهد:
-وقتی عجول هستیم، خود را در تندخوری میبینیم.
-وقتی اهل پنهانکاری هستیم، دست به پنهانخوری یا انبار کردن غذا میزنیم.
-وقتی گرفتار کنترلگری هستیم، به محدودیتهای سختگیرانه کالری روی میآوریم.
-وقتی خودکمبینی داریم، در پرخوری افراطی یا تسلیم شدن در برابر خواستهی دیگران دیده میشود.
شناخت این ریشهها تنها از طریق کارکردن قدمها برای ما امکانپذیر شد. قدمها به ما نشان دادند که چگونه رفتارهای ناسالم درونی خود را شناسایی کنیم، آنها را به نیروی برتر بسپاریم، و راهی تازه برای زندگی پیدا کنیم.
در واقع، توجه به عادت های بد غذایی بخشی از یک فرایند دو مرحلهای در برنامه روحانی انجمن پرخوران گمنام است است:
۱. توقف بیماری پرخوری: یعنی بازداشتن خود از اولین لقمهی اضافی.
۲. شفای بیمار پرخور: یعنی تغییر درونی و رهایی از ریشههای روانی و روحانی که این عادتها را ایجاد میکنند.
به همین دلیل، پرهیز برای ما فقط یک رفتار نیست، بلکه راهی برای رسیدن به بینش، آرامش و رهایی است.
بخش دوم: ریشه تاریخی توجه به عادتها
از همان آغاز شکلگیری OA در لسآنجلس، توجه ویژهای به عادتهای بد غذایی وجود داشت. جنبش لسآنجلسیها – برخلاف جنبش «دره» که بیشتر بر بیماری الکلیسم و بیماری معنوی تأکید میکرد – بر پایهی نظریات روانشناسی و رفتارشناسی حرکت میکرد. آنان پرخوری را تنها یک مشکل جسمی یا مربوط به نوع غذا نمیدانستند، بلکه آن را نوعی اختلال رفتاری تلقی میکردند.
شاید یکی از دلایل این نگاه، الهامگیری اولیهی OA از دیگر انجمنهای دوازدهقدمی، بهویژه قماربازان گمنام (GA) بود. در GA مشکل اصلی «پول» نبود؛ بلکه رفتار ناسالم با پول بود. همین درک، در OA نیز شکل گرفت: مشکل ما صرفاً «غذا» نیست، بلکه طرز رفتار ما با غذاست.
در سال ۱۹۶۱، ایرن – یکی از اعضای اولیه و از پایهگذاران جلسات ساختار یافته OA – بهشدت بر اهمیت تغییر عادتها تأکید کرد. او با الهام از نوشتههای ویلیام جیمز در کتاب انواع تجربیات مذهبی به این نکته اشاره کرد که تغییر یک عادت به دستکم بیستویک روز تمرین نیاز دارد. ایرن این ایده را به جلسات آورد و اصرار داشت که هر کسی که میخواهد سخنران جلسه باشد، ابتدا باید سه هفته پرهیز مداوم داشته باشد. بعدها این مدت به سی روز پرهیز گسترش یافت.
ایرن تنها به پرهیز اولیه بسنده نکرد. او معتقد بود که برای شناخت عمیقتر، اعضا باید قدم چهارم (تراز شخصی) را انجام دهند تا ریشههای پنهان عادتهای بد رفتاری خود را بشناسند. از نگاه او، پرهیز پایدار بدون شناسایی و تغییر این عادتهای پنهان ممکن نیست.
همین دیدگاه تاریخی از همان ابتدا به ما آموخت که:
پرهیز فقط تغییر رژیم غذایی نیست؛ بلکه تغییری در الگوهای رفتاری و روانی ناسالم است.
پرهیز واقعی نیازمند تمرین مداوم، زمان کافی و کارکردن قدمهاست.
عادتهای غذایی و رفتاری ما چنان بههم گره خوردهاند که جداییناپذیرند.
بخش سوم: تعریف عادت بد غذایی
ما چنین تجربه کردهایم که:
عادت بد غذایی، تکرار رفتاری ناسالم در خوردن یا نخوردن غذاست؛ رفتاری که با نیاز واقعی بدن هماهنگ نیست و اغلب ریشه در عادتهای روانی و روحی ما دارد. این عادتها میتوانند پنهان، ناآگاهانه و در ظاهر بیاهمیت باشند، اما در طول زمان ما را به چرخهی پرخوری، کمخوری یا رفتارهای افراطی دیگر گرفتار میکنند.
برای روشنتر شدن موضوع، باید بین دو مفهوم تفاوت بگذاریم:
۱. رفتار غذایی:
رفتاری است که ما در رابطه با خوردن و آشامیدن از خود نشان میدهیم؛ مانند سرعت غذا خوردن، مقدار غذا، زمان مصرف، یا حتی حالت ذهنی ما هنگام خوردن.
۲. الگوی رفتاری غذایی:
مجموعهای از این رفتارها که بهصورت تکرار شونده در زندگی ما شکل میگیرد. وقتی این الگوها بر پایهی ترس، کنترلگری، پنهانکاری یا خودکمبینی بنا شده باشند، تبدیل به عادتهای بد غذایی میشوند.
بنابراین، تغییر عادت غذایی بدون توجه به ریشههای درونی آن، پایدار نخواهد بود. ما اگر فقط «نوع غذا» یا «برنامهی غذایی» را عوض کنیم، اما به ریشههای روانی و روحی پشت آن عادت نپردازیم، دیر یا زود دوباره به همان الگوهای قبلی باز میگردیم.
در تجربهی بهبودی خود آموختهایم که:
تندخوری فقط مشکل سرعت نیست، بلکه بازتاب عجلهی درونی و بیصبری ماست.
پنهانخوری تنها خوردن در خلوت نیست، بلکه جلوهای از پنهانکاری و ترس از قضاوت دیگران است.
ریزهخواری تنها برداشتن لقمههای کوچک در طول روز نیست، بلکه نشانهی کنترلگری و بیاعتمادی به فرآیند پرهیز است.
بخش چهارم: نمونهها و ریشههای روانی–روحانی
در بخش قبل دیدیم که عادت بد غذایی چیزی فراتر از یک رفتار ساده است؛ این عادتها بخشی از الگوهای رفتاری ما هستند که ریشههای روانی و روحی دارند. تغییر پایدار تنها وقتی ممکن میشود که ما این ریشهها را شناسایی کنیم و در سطحی عمیقتر به سراغ آنها برویم.
این بخش برگرفته از نشریه یک برنامه جدیدغذایی یکی از جدیدترین نشریههای OA و حاصل کارگاههای گروهی اعضاست؛ جایی که هر یک از ما تجربهی شخصی خود را به اشتراک گذاشتیم. بنابراین، آنچه در ادامه میآید یک برداشت جمعی است، نه یک قانون قطعی. ممکن است ریشههای روانی یا پیامهای روحانی برای هر عضو متفاوت باشد؛ ما تنها تجربهی خود را بازگو میکنیم، نه حقیقتی مطلق.
نمونهها
۱. تا خرخره خوردن بعد از سیری
ریشه رفتاری: طمع، حرص، ترس از کمبود.
پیام روحانی: اعتماد به نیروی برتر یعنی باور کنم نیاز واقعیام تأمین میشود، حتی اگر بشقابم پر نباشد.
۲. محدود کردن سختگیرانه کالری
ریشه رفتاری: کنترلگری و کمالگرایی.
پیام روحانی: تسلیم یعنی رها کردن وسواس و پذیرفتن اینکه کافی بودن از کامل بودن مهمتر است.
۳. تمام کردن همهی غذا در بشقاب یا خوردن باقیماندهی دیگران
ریشه رفتاری: اجبار، احساس گناه، ناتوانی در «نه» گفتن.
پیام روحانی: آزادی در این است که مسئول غذای بقیه نیستم؛ فقط مسئول بدن خودم هستم.
۴. بلعیدن سریع غذا
ریشه رفتاری: عجله، ناآرامی، بیصبری.
پیام روحانی: آرامش یعنی یاد بگیرم هر لقمه را با آگاهی و شکرگزاری بخورم.
۵. مخفی یا انبار کردن غذا
ریشه رفتاری: پنهانکاری، ترس، دروغ.
پیام روحانی: صداقت و اعتماد؛ وقتی رازهایم را آشکار میکنم، آزادی میآید.
۶. جستجوی وسواسگونه برای رژیمهای غیرواقعی
ریشه رفتاری: ناامیدی، بیاعتمادی به راه بهبودی، توهم میانبر.
پیام روحانی: امید یعنی باور کنم راه سادهی OA، هرچند تدریجی، مؤثر است.
۷. خوردن برای راضی نگه داشتن دیگران
ریشه رفتاری: جلب رضایت، ترس از طرد شدن.
پیام روحانی: عزتنفس یعنی انتخابی کنم که برای بهبودیام درست است، حتی اگر دیگران خوشحال نشوند.
۸. خوردن در جشن، استرس، غم یا تنهایی
ریشه رفتاری: فرار از احساسات، ناتوانی در تحمل درد.
پیام روحانی: شجاعت یعنی احساساتم را بپذیرم، بدون اینکه آنها را با غذا بیحس کنم.
۹. جویدن مداوم یا ریزهخواری در طول روز
ریشه رفتاری: بیقراری، نیاز به کنترل دائمی.
پیام روحانی: سکوت درونی یعنی یاد بگیرم «لحظهی خالی» را تاب بیاورم
۱۰. پاکسازی بدن با ملین، استفراغ یا ورزش افراطی
ریشه رفتاری: انکار واقعیت، مجازات خود.
پیام روحانی: پذیرش یعنی بدنم را همانگونه که هست دوست داشته باشم.
۱۱. وزنکشی افراطی
ریشه رفتاری: وسواس، تعریف خود از بیرون.
پیام روحانی: ارزش واقعی من وابسته به ترازو نیست، بلکه به ارتباطم با نیروی برتر است.
۱۲. ایستادهخوری، خوردن پشت فرمان یا جلوی تلویزیون
ریشه رفتاری: بیتوجهی، عجله، گریز از حضور در لحظه.
پیام روحانی: حضور یعنی نشستن، مکث کردن و با آگاهی غذا خوردن.
۱۳. وسواس فکری شدید (پرخوری یا کمخوری)
ریشه رفتاری: خودمحوری، غرق شدن در ذهن.
پیام روحانی: رهایی یعنی افکارم را به نیروی برتر بسپارم و در حال زندگی کنم.
بخش پنجم: پیام بهبودی
وقتی ریشههای روانی و روحانی عادتهایمان را شناختیم، به یک حقیقت روشن رسیدیم: تغییر صرفِ غذا کافی نیست.
پرهیز پایدار تنها زمانی ممکن میشود که ما به آن نیروهای پنهانی نگاه کنیم که مثل طنابهای نامرئی ما را به سمت پرخوری یا کمخوری میکشند: ترسها، شرمها، میل به کنترل، جلب رضایت، و فرار از احساسات.
این مواجهه ساده نیست. بسیاری از ما بارها تلاش کردیم فقط با رژیم یا تغییر برنامهی غذایی از شر مشکل خلاص شویم، اما دوباره شکست خوردیم. چرا؟ چون به ریشهها نگاه نکرده بودیم.
در OA آموختیم که دوازده قدم ابزار واقعی ما هستند.
در قدم یک با صداقت اعتراف میکنیم که از مدیریت زندگیمان باخت خوردهایم و عادتهایمان ما را ناتوان کردهاند.
در قدم دو بارقهی امید را میبینیم: نیرویی برتر میتواند ما را به سلامت ذهنی بازگرداند، حتی وقتی بارها شکست خوردهایم.
در قدم سه تسلیم را تمرین میکنیم: اینکه این بار خودمان بهتنهایی نمیخواهیم کنترلگر باشیم، بلکه تصمیم میگیریم اراده و زندگیمان را به مراقبت یک نیروی برتر بسپاریم.
این سه قدم آغاز راه آزادیاند. بهبودی ما در همین نقطه جرقه میزند: وقتی به جای جنگیدن با غذا، به سراغ تغییر درونی میرویم.
بخش ششم: نتیجهگیری
امروز در OA میدانیم که:
عادتهای بد غذایی فقط دربارهی غذا نیستند؛ آنها آینهی عادتهای رفتاری ما هستند. عجله، کنترلگری، پنهانکاری، حرص و ترس، همه خودشان را پشت یک رفتار غذایی نشان میدهند.
بهبودی یعنی بازسازی رابطهی ما با غذا، با دیگران و در نهایت با خودمان. وقتی با صداقت به این رابطهها نگاه میکنیم، درمییابیم که مشکل اصلی همیشه «لقمه» نبوده، بلکه «طرز برخورد ما با زندگی» بوده است.
وقتی به این عادتها توجه میکنیم، تازه متوجه میشویم که بهبودی در OA چیزی فراتر از رژیم غذایی یا کاهش وزن است. بهبودی یعنی دگرگونی درونی، یعنی سفری روحانی که از بشقاب ما آغاز میشود اما به عمق وجودمان ختم میگردد.
این پیام امید ماست: ما میتوانیم از اسارت رفتارهای قدیمی آزاد شویم و با کمک قدمها، راهنمایان، و مشارکت دیگران، یک زندگی تازه بسازیم؛ زندگیای که در آن غذا دیگر دشمن یا پناهگاه ما نیست، بلکه تنها یک نیاز سالم برای بدن است.
عالی و بی نظیر، حیف نیست این مطالب مهم و کاربردی به چاپ نرسیده؟