مثلث پرهیز، مثلث زندگی بخش
چهار سال پس از مهاجرتم به اروپا با OA آشنا شدم. روزهای سختی را در آغاز مهاجرتم داشتم. هر چیز که به ذهن شما از سختیهای یک پناهنده میرسد را تجربه کردم. از عبور از مرز ایران بدون پاسپورت، زندگی مخفیانه در ترکیه، ساعتها روی آب درون قایق، دیدن مرگ، زندگی در کمپ پناهندگان، کارتون خوابی در خیابان، جایی که از ترس و سرما به الکل و قرص پناه برده بودم.
به اراده نیروی برتر به جلسات الکلیها برای خوردن یک قهوه و یک ساعت و نیم گرما اتاق جلسات رفتم. جایی که اولین بار تصمیم گرفتم خود را یک الکلی معرفی کنم جایی که با نیروی برتر آشتی کردم و دعا کردن را یاد گرفتم و جایی که به من زندگی بخشید. بالاخره زندگی در مهاجرت روی خوبش را به من نشان داد و من به عنوان سکیوریتی (انتظامات فیزیکی) در فروشگاهی مشغول کار شدم و به تدریج زندگیام بهتر میشد.
دیگرخوردن غذا، خرید از فروشگاهها و راه رفتن در خیابان، از حالت حسرت برایم خارج شده بود. اما غربت دلتنگی همچنان بود. خصوصا برای من که کارم جوری بود که یک ۲۴ ساعت کار میکردم و ۴۸ ساعت در خانه بودم. اول به ایرانیهای دیگر پناه بردم، خیلی خوب بود ولی انگار چیزی کم بود. بعد به رابطه پناه بردم بد نبود اما انگار بازهم چیزی کم بود. بنابراین حیوان خانگی گرفتم. آن هم بد نبود، اما در آن ۴۸ ساعت من بودم و احساس بد و دلتنگی. حتی جلسات AA هم شبیه مسکن شده بود. مرا آرام میکرد اما موقتی بود. وقتی چند ساعت از جلسه میگذاشت دوباره دلتنگی.
در ۲۴ ساعتی که سر کار بودم همه چیز خوب بود اما ۴۸ ساعت استراحت جهنمی میگذشت. این را بعدا در قدمهای OA متوجه شدم که در آن دو روز تنها چیزی که خیلی آرام بخش بود، خرید، غذا پختن و غذا خوردن بود. روزها به همین روال میگذشت کمکم متوجه شده بودم که دکمههای یونیفرم به سختی بسته میشود و در آینه شکم بر آمده خود را میدیدم این برای شغل من تهدید بزرگی بود هنوز پاسپورت من نیامده بود و این کابوس وحشتناکی بود. یکی از شرایط شغل من وزن متناسب بود و بالاخره اولین اخطار را گرفتم.
اولین اخطار جهت کاهش وزن هم زمان بود با اوایل پاندمی کرونا ویروس. قفل شدن امکان عمومی محدودیت رفت و آمد امکان اینکه بتوانم با ورزش وزنم را پایین بیاورم نبود. جلسات AA را مجازی دنبال میکردم. در همان جلسه یادم بود که دوستی در OA مشارکت کرده بود؛ به او زنگ زدم، گفت در ایران هم جلسات مجازی استارت خورد و لینک جلسات را برایم فرستاد و من در اولین جلسه شرکت کردم و شماره اولین سخنران را گرفتم. چند ویس به او دادم و کمک خواستم. او که الان راهنمای فعلی من است، با عشق به سوالهای من پاسخ میداد.
سوال کردم دقیقا اینجا باید چه چیزی راترک کنیم او این پیام را برایم فرستاد.
اقدام عملی در OA خیلی ساده است.
مثلث پرهیز
- اصلاح نوع غذا
- اصلاع زمان غذا
- اصلاح مقدار غذا
ما کوشش میکنیم به صورت روزانه تعادل بین این سه ضلع را به وجود بیاوریم. سعی میکنیم هر نوع غذایی را نخوریم و برای غذاهای دردسر ساز که باعث ویار، ولع و حال بد ما میشود جایگزین مناسب پیدا کنیم. دیگر هر زمان غذا نمیخوریم و غذا را در وعدهها و میان وعدههای از قبل تعیین شده میخوریم. هر مقدار که بخواهیم غذا نمیخوریم و مواد غذایی را با پیمانههای مشخص اندازه میگیریم. کمکم این مثلث را به روابط، افکار احساسات میبریم و این موضوع زندگی در پرهیز را برایمان رقم میزند.
از آن روز من هر شب گزارش غذایی را بر اساس مثلث پرهیز برای راهنمایم میفرستادم. هنوز شش ماه نشده بود که به لطف این مثلث زندگی بخش ابزار راهنما، نوشتن و قدمها مقدار زیادی از وزنم را زمین گذاشتم.امروز نزدیک به سه سال است در پرهیزم. وزن بالا وپایین میشود، روزهای غربت گاهی سخت میشود اما به خوبی درک کردم از مرزهای این مثلث نباید خارج شوم.
ناشناس از اروپا