درست شبیه اثر انگشت

درست شبیه اثر انگشت

از اولین باری که خود را به عنوان یک پرخور بی‌اختیار معرفی کردم سه سال است می‌گذرد. در طول این سه سال از روش‌های زیادی را برای در پرهیز ماندن امتحان کردم. از حذف میان وعده تا اجرای برنامه پزشک استفاده از ترازو و هر چیزی که حتی کسی برای یک بار امتحان کرده است. به محض اینکه کسی در مشارکت خود پیام امید بخش از روشی که برایش کار کرده صحبت می‌کرد با عجله به او نزدیک می‌شدم و کمک می‌خواستم. تقربیا می‌توانم بگویم تمام تجربه‌هایی که اعضای جلسه بیست نفره ما انجام داده بودند را به صورت مقطعی انجام دادم و موفق نمی‌شدم.

اینکه در برنامه می‌گویند “تا زمانی که معجزه برای شما اتفاق نیفتاده در جلسه بمانید” واقعا یک شعار نیست با وجود همه این شکست‌ها من درجلسه خانگی چهارشنبه شرکت می‌کردم. آن روز سخنران جلسه انگار داشت مرا تعریف می‌کرد و در مورد راه‌حل‌هایی که در OA به دنبال آن رفته بود صحبت می‌کرد. من به گذشته خود رفتم، در کودکی‌ام دوست داشتم شبیه مادرم باشم، کمی که بزرگتر شدم در زمان مدرسه شبیه معلم، بعد شبیه مربی ورزش، بعد شبیه یک سلبریتی در یک سریال و… شبیه این و آن شدن همراه من بود. وقتی برای اولین بار شوهر‌م‌ به من گفت که خیلی چاق شدی، به هر کس که در جمع نتیجه گرفته بود پناه می‌بردم و می‌خواستم شبیه او عمل کنم.

اصلا من به OA آمده بودم  تا با وزن کردن شبیه یک دوستم که در OA  نتیجه گرفته بود شوم. سخنران از قدم هفتم OA  قشنگ می‌گفت “ما آمدیم تا به نسخه‌های بهتری از خودمان تبدیل شویم” می‌بایست من برنامه غذایی خودم را طراحی کنم و آن را مقابل راهنمایم متعهد شوم. نیازهای تغذیه‌ای من با دیگران فرق می‌کند. ممکن است نسخه شفا بخش من نسخه مرگ کسی دیگری شود.

امروز متوجه شدم که در OA کسی برنامه غذایی نمی‌دهد. تجربه‌ی من‌ می‌گوید از پنج منبعی که در اختیار دارم یعنی تجربیات گذشته، شناسایی غذاها (ویار، ولع و دردسر ساز)، پیشنهادات اعضا و راهنما، متخصص تغذیه و ندای درون، به برنامه‌ای برای خوردن و کم‌کم‌ برنامه غذایی خاص خودم را پیدا می‌کنم. این برنامه شبیه اثر انگشت برای من است. از ابزار نوشتن استفاده کردم و شروع به نوشتن کردم.

۱. در گذشته وعده‌های غذایی طولانی باعث بی‌قراری من می‌شد، بنابر این یک برنامه غذایی سه وعده‌ای و سه میان وعده انتخاب کردم.
۲. راهنما به من پیشنهاد آب خوردن را داده بود، می‌توانستم این کار را انجام دهم.
۳. از جدول غذایی که اعضا در اختیارم گذاشته بودند، غذاها ولع ویار و آن‌هایی که عدم تحمل غذایی داشتم را نوشتم.
۴. از اعضای باتجربه در مورد متخصص تغذیه سوال کردم و متخصصی را که با بیماری پرخوری آشنا بود را پیدا کردم با در میان گذاشتن سه مورد بالا و در نظر گرفتن آن، یک برنامه غذایی مناسب گرفتم.
۵. قسمت آخر این بود که آیا من واقعاً می‌خواهم این برنامه را اجرا کنم و آیا صادقانه به برنامه‌ام متعهد باقی می‌مانم.

امروز یک سال است من در اکثر روزها به برنامه‌ام‌ پایبند بودم و وزن قابل توجهی کم کردم به هر حال چالش‌هایی در این یک سال داشتم اما‌ مسله این بود که من برنامه غذایی خودم را داشتم چیزی شبیه اثر انگشت و اینکه برای من طراحی شده است با نیازها و ویژگی‌های من که من با آن راحتم و آگاهی جدید که در مورد خودم پیدا کردم این است که دیگر کمتر دوست دارم شبیه کسی شوم و خودم‌ را پذیرفتم.

از OA از اعضا از آگاهی‌های جدید سپاسگزارم‌.

فاطمه از ایران

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *