تجربیات پارسی زبانان

  • جورچین خداوند

    سلام و ارادت دارم خدمت همه‌ی عزیزان دلم، دوستان گرانقدرم و همسفران بهبودی‌ام.اسم من صدی است، پرخور، و خیلی خوشحالم که امروز در جمع شما…

  • از سنگینی تن تا سبکی روح

    من مهدی هستم، یک پرخور.از خداوند سپاسگزارم که امروز در این جلسه حضور دارم و از خدمت‌گزاران عزیز تشکر می‌کنم که فرصت خدمت و حضور…

  • داستان من و عشق قدیمی‌ام به غذا

    من امیرحسین هستم، یک پرخور بهبودیافته.هر بار که خودم را معرفی می‌کنم، درونم چیزی نرم می‌شود؛ انگار یادم می‌آید که هنوز زنده‌ام، هنوز فرصت دارم،…

  • درست شبیه اثر انگشت

    سه سال از اولین باری که خودم را در OA به‌عنوان یک پرخور بی‌اختیار معرفی کردم می‌گذرد. وقتی همسرم برای اولین بار به من گفت…

  • پرهیز از مشاجره

    مشاجره ذهنی و پرخوری بی‌اختیار من هومن هستم، یک پرخور بی‌اختیار. سال‌ها فکر می‌کردم خشم و مشاجره باعث پرخوری می‌شود. اما وقتی وارد برنامه OA…

  • از جبهه تا جلسات OA

    #پرهیز_در_جنگ#تجربه_پارسی_زبانان سلام رفقا، من یکی از اعضای OA هستم، اهل آبادان. اسمم مهم نیست؛ چون اینجا ما با اسم کوچیک و دل‌های بزرگ همدیگه رو…

  • سکوت میان آژیرها

    پرهیز در جنگ تجربه پارسی زبانان دیروز حوالی ساعت ۱۰ صبح، صدای آژیر قرمز تمام محله‌مون رو لرزوند. اول فکر کردم اشتباه می‌کنم، شاید صدای…