آشتی با خودم
سلام من سحر هستم پرخور، بالاخره بعد از نبرد فرسایشی باخودم، با یک دنیا تردید، شک و دودلی وارد انجمن پرخوران گمنام شدم. در OA…
سلام من سحر هستم پرخور، بالاخره بعد از نبرد فرسایشی باخودم، با یک دنیا تردید، شک و دودلی وارد انجمن پرخوران گمنام شدم. در OA…
“ما به خاطر وسواسی که داشتیم همیشه سرمان را شلوغ میکردیم. عده زیادی از ما آن قدر میشستند و میسابیدند که از نفس میافتادند” (دوازده…
وقتی برای اولین بار این جمله را در کتاب دوستان بهبودی خواندم “غذا وسیله بود برای ابراز محبت بدون کلمهای با صدای بلند” قسمتی از…
دقیقا یادم میآید اولین باری که وارد انجمن پرخوران گمنام شدم، یک ورشکسته به معنای واقعی بودم. یک ورشکسته جسمی، که با وزن سنگین، سایز…
چهار سال پس از مهاجرتم به اروپا با OA آشنا شدم. روزهای سختی را در آغاز مهاجرتم داشتم. هر چیز که به ذهن شما از…
در طول ده سالی که در OA هستم در جلسات شنیدم که اعضایی به جای راهنما از کلمه حامی استفاده میکردند. همیشه این سوال برایم…
“امروز” در شکرگزاری با خودم فکر میکنم، اولین چیزی که میتوانم بگویم این است که میتوانم به سوپر مارکت بروم و مجبور نباشم قندها و…