آزادی‌های به‌دست آمده در OA
|

آزادی‌های به‌دست آمده در OA

“امروز” در شکرگزاری با خودم فکر می‌کنم، اولین چیزی که می‌توانم بگویم این است که می‌توانم به سوپر مارکت بروم و مجبور نباشم قندها و کربوهیدرات‌هایی را که به آن‌ها معتاد هستم را بخرم. چه آزادی و آرامشی است! همچنین این آزادی را دارم که در زندگی شاد باشم و از لذت‌های آن لذت ببرم. دیگر آن سایه تاریک، نفرین اعتیاد، از زندگی من عبور نمی‌کند.
من آزادم که در کنار خانواده و دوستان حضور داشته باشم، به وسوسه بها ندهم که چه زمانی و چگونه می‌توانم غذا تهیه کنم، کجا می‌توانم آن را پنهان کنم و چگونه می‌توانم پرخوری اجتناب ناپذیر را جبران کنم.

آزادم چیزهای جدید را امتحان کنم، در هر اندازه‌ای در زندگی جستجوگر باشم. به من گفته شده که بهبودی درست خارج از منطقه امن من است، و من مایلم و آماده تجربه آن هستم.

من بیشتر و بیشتر از رنجش‌هایی که زندگی عاطفی‌ام را گرفتار کرده بود رها می‌شوم. از طریق فرآیند ترازنامه قدم چهارم، می‌توانم مشکلاتم را با دیگران بررسی کنم و در جایی که اشتباه می‌کنم جبران کنم. درک مفهوم «سهم من»، که در کارکرد قدم‌ها بسیار ضروری است، موهبتی است که «انسان‌های عادی»، یعنی افرادی که اعتیاد به غذا ندارند، ممکن است هرگز آن را تجربه نکنند.
من آزادم که به شخصی تبدیل شوم که خدا درنظر دارد از نظر روحی، عاطفی، جسمی و شغلی تبدیل شوم. رشد من در تمام سال‌های اعتیاد فعال به غذا متوقف شده بود. اکنون در OA، به نوعی می‌توانم سال‌های از دست رفته به دلیل پرخوری بی‌اختیار  را جبران کنم.

من آزادم که دیگران را رها کنم: افرادی که دوستشان دارم و اتفاقا از آن‌ها دلخور هستم. همیشه همینطور است من معمولا از افرادی که دوست دارم رنجش دارم.

در جلسات آموخته‌ام که این افراد نیز نیروی برتری دارند که بر سفرهای آنها در زندگی ناظر است. آموخته‌ام که در برابر درد دیگران عاجز هستم، هرچند که دوست دارم آن را تسکین دهم. بهترین خدمتی که می‌توانم به آنها ارائه دهم این است که دعا کنم آرامش پیدا کنند.

بالاخره من آزادم زندگی کنم، واقعا زندگی کنم. واقعاً عشق؛ برای تجربه رشد معنوی، عاطفی و جسمی این برنامه نوید بخش است.

کریستینا آر، نیوجرسی ایالات متحده آمریکا

آزادی‌های به‌دست آمده در OA:

https://www.oalifeline.org/relationships/freedoms-gained-oa/

نوشته‌های مشابه

  • زن گمشده در غذا و وسواس

    “ما به خاطر وسواسی که داشتیم همیشه سرمان را شلوغ می‌کردیم. عده زیادی از ما آن قدر می‌شستند و می‌سابیدند که از نفس می‌افتادند” (دوازده…

  • دیگر قهر نمی کنم

    اسم من یان یک پرخور بی اختیار هستم. بچه آخر یک خانواده شلوغ و پرجنب‌وجوش در هلند بودم، جایی که صدای همه بلند بود و…

  • از جبهه تا جلسات OA

    #پرهیز_در_جنگ#تجربه_پارسی_زبانان سلام رفقا، من یکی از اعضای OA هستم، اهل آبادان. اسمم مهم نیست؛ چون اینجا ما با اسم کوچیک و دل‌های بزرگ همدیگه رو…

  • حرکت به‌سوی بهبودی

    (:حرکت به سمت بهبودی)وقتی وسوسه سراغم می‌آید، به‌جای غذا خوردن چه کاری می‌توانم انجام دهم؟ اگر کسی در سال ۱۹۹۴ از من این سؤال را…

  • احساس خوری

    قبل از OA ، من یک احساس خوار بودم. من هر وقت مضطرب ، ناراحت یا ترس داشتم غذا می خوردم. بعضی وقت ها هنگام…

  • کمال گرایی، یک ویار جدید

    مدتی بود که دیگر به سراغ غذا نمی‌رفتم. نه از سر گرسنگی، نه برای فرار. حتی وقتی روزهای سختی را می‌گذراندم، توانسته بودم به ابزارهایی…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *