مسیر آرام به سوی وزن سالم
من جک هستم، ۴۷ ساله، اهل کانادا. سالها با رژیمهای مختلف دست و پنجه نرم کردم؛ رژیمهای سخت، پاککننده، وعدههای کمکالری و برنامههای ورزشی سنگین. همیشه فکر میکردم کنترل وزن یعنی محروم کردن خودم از لذت غذا. نتیجه؟ دوباره به همان نقطه بازمیگشتم و احساس شکست میکردم.
وقتی با OA آشنا شدم، اول فکر کردم این هم مثل بقیه راههاست، اما چیزی متفاوت بود. اولین چیزی که فهمیدم، نبود قضاوت بود. من اجازه داشتم تجربههایم را بدون ترس از سرزنش کردن دیگران بیان کنم. اولین جلسهام پر از داستانهای واقعی بود: مردان و زنان از ملیتها و پیشینههای مختلف که با همین چالشها دستوپنجه نرم کرده بودند.
در ابتدا، تمرکز من فقط روی وزن نبود. تمرکز بر آگاهی از غذا، شناخت احساساتم و یادگیری کنترل رفتارهای خودم بود. یاد گرفتم وقتی گرسنه نیستم، غذا نخورم و وقتی واقعاً نیاز دارم، از غذا لذت ببرم بدون احساس گناه. هر هفته یادداشتهای کوچکی از موفقیتها و چالشهایم مینوشتم و در جلسات به اشتراک میگذاشتم.
یکی از مهمترین دروس برای من «پشتکار» بود. بعضی هفتهها وزنم ثابت میماند یا حتی کمی بالا میرفت، اما یاد گرفتم که ارزش من با عدد روی ترازو تعیین نمیشود. با کمک راهنماییهای اعضای دیگر و استفاده از برنامه ۱۲ قدم، آرامآرام توانستم به وزن سالم برسم و مهمتر از آن، آن را حفظ کنم.
در این مسیر، من یک تمرین ساده اما قدرتمند داشتم: هر بار که میدیدم وزنم از مرز خطر بالاتر نرفته، حتی اگر کاهش هم نداشته، یک شکرگزاری صادقانه انجام میدادم. این شکرگزاری به من یادآوری میکرد که پیشرفت همیشه در جهت پایین رفتن عقربه ترازو نیست؛ گاهی حفظ همان وضعیت هم یک پیروزی بزرگ است. بهجای سرزنش، به خودم فرصت میدادم تا بابت مراقبتی که کردهام خدا را شکر کنم. همین نگاه قدردان، امید و انگیزهام را تازه نگه میداشت و کمک میکرد مسیرم را ادامه دهم.
امروز، بعد از سه سال حضور فعال در OA، میتوانم با آرامش بگویم که نه تنها وزنم کنترل شده است، بلکه اعتماد به نفس و آرامش در زندگی روزمرهام نیز بیشتر شده است. هر روز، با احترام به نیازهای بدنم و یادآوری اصول برنامه، مسیر خودم را ادامه میدهم.