احساس خوری
قبل از OA ، من یک احساس خوار بودم. من هر وقت مضطرب ، ناراحت یا ترس داشتم غذا می خوردم. بعضی وقت ها هنگام…
قبل از OA ، من یک احساس خوار بودم. من هر وقت مضطرب ، ناراحت یا ترس داشتم غذا می خوردم. بعضی وقت ها هنگام…
(:حرکت به سمت بهبودی)وقتی وسوسه سراغم میآید، بهجای غذا خوردن چه کاری میتوانم انجام دهم؟ اگر کسی در سال ۱۹۹۴ از من این سؤال را…
(پرهیز در بعد از تعطیلات) من یک پرخور بی اختیار هستم که خدا را برای سی و شش سال در پرهیز بودنم شکر می کنم. …
زمانی که تمام امیدم به درک خوشبختی یا داشتن هدف را از دست داده بودم به OA پیوستم. من بیست و پنج سال قبل در…
من در ۲۶ مارس ۲۰۰۵ (۶ فروردین ۱۳۸۴) وارد OA شدم آن زمان فکر می کردم فقط مشکل وزن دارم. خیلی زود متوجه شدم که…
سلام من سحر هستم پرخور، بالاخره بعد از نبرد فرسایشی باخودم، با یک دنیا تردید، شک و دودلی وارد انجمن پرخوران گمنام شدم. در OA…
“ما به خاطر وسواسی که داشتیم همیشه سرمان را شلوغ میکردیم. عده زیادی از ما آن قدر میشستند و میسابیدند که از نفس میافتادند” (دوازده…
وقتی برای اولین بار این جمله را در کتاب دوستان بهبودی خواندم “غذا وسیله بود برای ابراز محبت بدون کلمهای با صدای بلند” قسمتی از…
“امروز” در شکرگزاری با خودم فکر میکنم، اولین چیزی که میتوانم بگویم این است که میتوانم به سوپر مارکت بروم و مجبور نباشم قندها و…